آدمها میان افسردگی خاک کردن رویاها و اضطراب نرسیدن به آٰرزوها قرار دارند. من گاهی سبکسر و سربههوا مضطربام و گاهی بیرحمانه عاقل میشوم و میدانم حتی آرزوی برآورده شدن برخی آرزوها احمقانه است و مدتی افسردگی تمام وجودم را دربرمیگیرد.
با این حال تصور میکنم قشنگیِ آرزو به احتمال برآورده شدن یا نشدن آن بستگی ندارد. زیباییاش در مدام در دل داشتن آن است، در اینکه چیزی را با تمام وجودت بخواهی بیتوجه به اینکه شدنی هست یا نه. در اینکه بند بندِ وجودت آن لحظه که میدانی نمیشود به درد میآید و دلت آن زمان که سرخوش و امیدواری غنج میزند.
عشق عالیه. ای کاش روزی همگی به درک عشق برسیم
سلام الهام
امیدوارم حالت خوب باشه
من اینجا رهگذرم
چندتا از نوشته هات رو خوندم
قشنگه
البته عکس دانشگاه رازی خیلی آرامش بخش نیست برای من
همیشه موفق باشی
سلام زهره 🙂
چقدر از دیدن اسمت خوشحال شدم
میتونم حس تو رو به دانشگاه درک کنم. یه حس مشترک بین خیلی از بچه های اون دانشگاه.
امیدوارم سرحال و رو به راه باشی 🙂
این عکس به شدت منو یاد دانشگاه سراسری تبریز انداخت.
یکی از خوبیهای دانشگاه تبریز درختای زیاد و فضای باز و سبزشه. پیادهروهای درازی که دو طرفشون درخت هست و عین همین عکس، وقتی پاییز میشه یه مسیر فرششده از برگ جلوی روته.
یا وقتی برف میباره، مسیر یک دست سفید طولانی دوست داشتنی.
مسیری که شاید اضطراب رسیدن به رویا رو تبدیل کنه به امید رسیدن بهش(؛
اینجا دانشگاه رازی ست.
رازی رو دامنه کوه ساختن. پاییزهای خیلی قشنگی داشت.
من هنوز ذوق میکنم ایکون کامنت شماره دار میشه :))