گل ز یک تندباد ست بیمار

نه اینکه طوفانی تجربه کرده باشم یا همیشه در برابر ناملایمات سخت و صبور بوده باشم. اما میدانم در برابر بعضی آدم‌ها بعضی نگاه ها شکننده تر هستم. کوچکترین نامهربانی از طرف این آدم ها میتواند من را به گوشه ای بیندازد و قرار را از من بگیرد. هرچند خیلی طول نمی‌کشد که می توانم دقایق ناخوشی را فراموش کنم انگار که اتفاقی نیفتاده است و دوباره در کنارشان قرار بگیرم. و اتفاقا مصمم باشم که میخواهم بمانم


خوش بود سوزش سرمای زمستان

روح امیدم اگر نفخه اعجاز تو باشد

خوش بود از تو شکستن، ز تو مردن

فصل پایانم اگر نقطه آغاز تو باشد
….

ماندانا خضرایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *