نگاه

به نزدیک کردن قطب‌های هم‌نام دو آهنربا شبیه بود. امتداد نگاهمان نمی‌توانست بیشتر از چند لحظه با یکدیگر برخورد کند. فشاری که با نگاه کردن به چشم‌هایش احساس می‌کردم غیرقابل انکار بود. زمانی که خشمگین بودم آن فشار جای خود را به نیروی دیگری می‌داد که سبب می شد در نگاهش متوقف شوم. نمی‌دانم چه چیزی مانع می شد که گاهی محبتی را با نگاهم برایش بفرستم. همیشه تلاشی اگر بوده در راه دور زدن این ارتباط چشمی بوده است. نمی‌دانم لحظه تلاقی نگاه‌هایمان چه چیزی در وجود ما‌ هست که بی تاب می‌شود و دلش می‌خواهد سریع تر از این وضع رها شود.

چشم حیرت‌آور است. این حجم از آدم را در خود نگه داشته است. انگار هرکسی تمام وجودش در نگاهش است. شاید همین است که آدم‌های خجالتی نی‌نی چشمشان در ارتباط‌های نزدیک سریع حرکت می‌کند و انگار در گودی چشمشان ار سویی به سوی دیگر فرار می‌کنند. و خیلی بیشتر حیرت‌آور است تفاوت آن زمان که که به تو خیره شده است اما جای دیگری ست و آن زمان که به تو نگاه می‌کند و حواسش با توست. مثل این می‌ماند چشم را از وجودت خالی و پر کنی.  فکر کردن به این‌ها کودکانه من را به هیجان می‌آورد.

 گاهی تلاش کرده بودم نگاه‌م با اعتماد به نفس باشد. و چقدر عجیب است که نگاه هم می‌تواند چیزی غیر از آنچه که هست را نشان دهد. بارها پیش آمده که چیزی که درونا شاید واقعیت نداشت را با نگاه منتقل کرده بودم. آدم‌هایی که نگاهشان تحت کنترلشان  هست بی توجه به اینکه آدم‌های خوبی هستند یا نه برای من جذاب و  گاهی مخوف هستند.

دلگیر کننده است که خاطره ذهن از نگاه و چشم هرروز کمتر وکمتر می‌شود، این روزها که مردمک چشم را با ریسمانی به موبایل‌ها گره زده‌ایم.

One thought

  1. دقییقا
    یکی از دغدغه های همیشگی منه ینی زجرآور واسه من زمانیه که دیگران چشمشونو ازم میدزدن و ناخوداگاه حس بدی ازعزت نفس پایینشون پیدا میکنم;چون خودمم مجبورم دراین ضعف او سهیم بشم وزیاد نگاهش نکنم
    و چقدر جذاب میشن کسانی که نگاه پرقدرتی دارن و اصلا تحت تاثیر نگاه کردن های دیگران قرارنمیگیرن واهمیتی به نگاه وقضاوت دیگران نمیدن.
    پ ن: نمیدونم دقت کردی یه عده ام هستن اینقد مردمکای های سنسور و فرزی دارن که از چندین متر فاصله هم نگاشون میکنی از گوشه چشم ری اکشن نشون میدن(:
    ولی چیزی که من راجع به آی کانتکت خوندم این که ۲دسته افراد مشکل اساسی دارن یکی اتیستیکا(که تکلیفشون معلومه)ویکی م سوشیال فوبیاها(که اینام فوبیاس و به ندرت به درمان پاسخ میدن)پس شاید راهکار چندانی م درجهت رفعش نباشه مگراینکه خیلی خفیف باشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *